Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری فارس، گروه سینما:  فیلم سینمایی «شب طلایی» عنوان اثری به نویسندگی و کارگردانی فرزند «ابراهیم حاتمی‌کیا» است. فرزندی که تلاش نموده تا راه پدر را در عرصه فیلمسازی و تولید «آثار فاخر سینمای انقلاب اسلامی» نرود و نخستین فیلم سینمایی بُلند را با ظاهری در «ژانر فلاکت اجتماعی» رقم زند و «ﻓﺮمی کاملا  ﺳﻤﺒﻠﯿﮏ» به آن ببخشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

داستان فیلم سینمایی «شب طلایی» از آنجا آغاز می‌شود که تمام اعضای یک خانواده شامل دو دختر و دو پسر همراه همسر و فرزندانشان به بهانه تولد مادر با بازی «مریم سعادت» در خانه او جمع می‌شوند. همه فرزندان به جز «علی» پسر کوچک خانواده ازدواج کرده‌اند و در این میان جشن تولد با ورود «حامد» با بازی «حسن معجونی» در مقام داماد کوچک خانواده دچار چالش می‌شود. زیرا «حامد» که از سوی طلبکار خود یعنی «کامرانی» تحت فشار است، از همسرش می‌خواهد تا دو شمش طلای یک کیلویی را که در خانه مادر به امانت گذاشته بودند را برایش بیاورد و زمانی که نسرین به به سراغ شمش‌ها می‌رود با جای خالی آنها روبرو می‌شود و همین موضوع شروع ماجرا و درگیری‌ و شک و تردید اعضای خانواده نسبت به هم می‌شود...

فیلم سینمایی «شب طلایی» اثری ضعیف و با داستانی یک خطی است که می‌توانست به صورت «فیلم کوتاه» در بیاید؛ اثریکه همانند بسیاری از «فیلم‌های آپارتمانی» سال‌های اخیر در «ژانر فلاکت اجتماعی» سعی دارد تا به تصویرسازی از ذهنیت خود از «خانه در حال ویران ایران» و ترسیم فضای سیاسی اجتماعی جامعه در قالب «خانواده» مبادرت ورزد. اثری که حتی گسترش سوژه از خانواده کم‌جمعیت آپارتمان‌نشین به یک خانواده بزرگتر و ساکن در خانه ویلایی تفاوتی در اصل قصه‌گویی آن ایجاد نمی‌کند و «پایان باز» ماجرای آن تنها به ضعف قصه نیم‌بند و پر حفره آن می‌افزاید.

فیلم سینمایی «شب طلایی» خانه‌ای برجای مانده از پدری سخت‌گیر را به تصویر می‌کشد که حالا فرزندان او قصد تخریب و برج‌سازی در آن را دارند و در این میان روابط میان اعضای خانواده‌ای روایت می‌شود که فیلم سینمایی «شب طلایی»تلاش دارد تا ایشان را به صورت وسیعی ببیند و در آن گروه‌ها و نحله‌های مختلف فکری و فرهنگی و اجتماعی را جای دهد. از این جهت با ذهنیت خاص خود از گروه‌های مختلف اجتمای سعی می‌کند تا نمایندگان مختلفی را برای آن در خود بگنجاند و با ترسیم روابط میان ایشان در نهایت مسیر «انحطاط تمدن اسلامی و ایرانی» را در عمق وجود مخاطب سینمایی خود حقنه نماید. از این جهت است که فیلم سینمایی «شب طلایی» اصرار ویژه‌ای دارد تا خود را به عنوان اثری با وجاهت سیمبلیک نشان دهد. از این جهت است که ماجرای گم شدن سرمایه خانوادگی فرزندان «زهرا خانم» را در مقام «مام میهن»بهانه‌ای ساخته تامالکان خانه پدری را آنچنان در حال فروپاشی و انحطاط اخلاقی لجام گسیخته و فرجام بی‌بازگشتی نشان‌دهد که دیگر دروغگویی و پنهانکاری و ... به صفت بارز و مشترک در همه ایشان از هر طیف و دسته و گروهی مبدل می‌گردد.

 

فیلم سینمایی «شب طلایی» ماجرای بد بادرفتن سرمایه در خانه‌ای است که هر یک از افراد خانواده نماینده یک نسل از جامعه مرجع آن محسوب می‌شوند و در این میان نسل اول متاثر از اعتقادات پدران و مادران خود تا حدودی برای ارزش‌های خانوادگی احترام قائل هستند، اما با رویکردی محافظه‌کارانه به دنبال تغییر شرایط و نوسازی و اصلاحات هستند. آنها جرات اینکه به صراحت رودرروی مادر خود ایستادگی کنند ندارند. نسل جوان نسلی منفعت جوست و ارزش‌های نسل قبل برای او معنای چندانی ندارد. او صراحتا اشتباهات پدر خود را فریاد می‌کشد و تلاش می‌کند در حد توان خود نسبت به ظلم‌هایی که از سوی پدر به مادرش شده اعتراض کند. نسل جدید اعتقادات مذهبی و سنتی نسل قبل را به سخره می‌گیرد و با رویکردهای ضد زن آنها مخالفت می‌کند. در این میان نماینده نسل نوجوان در خانواده، دختری است که صفات بسیار عجیبی دارد. او بر خلاف تصور همه از جهل کودکی خارج شده و درک کاملی از شرایط اطراف دارد. وی ریشه‌های اعتقادی و ارزشی منفک از جامعه خود دارد. ارتباطی قوی با فضای سایبر دارد و از هنر بین‌المللی و موسیقی هوی‌متال استفاده می‌کند. جمع خانواده را نمی‌پذیرد و در گوشه تنهایی خود عملکرد همه اعضای خانواده را زیر نظر دارد. در هر شرایطی به دنبال سهم‌خواهی از امتیازات و منافع جمعی است و این توان را دارد تا در مواقع حساس کنش فعال به نفع خود داشته باشد.

در مجموع می‌توان فیلم سینمایی «شب طلایی» رایک تصویر پاناروما از معایب و نواقص و فلاکت عمومی در جامعه ایرانی معرفی نمود. اثری متاثر از سبک فیلمسازی «اصغر فرهادی» که برکلیدواژه تکراری «دروغ» متمرکز شده و شیوع گسترده آن در بطن خانواده و اجتماع ایران را قاب می‌گیرد. اثری که در پایان‌بندی باز آن هیچ تغییری متفاوت از شرایط ابتدایی فیلم ایجاد نمی‌شود و تنها دستاورد بیننده آشنایی بیشتر با انحطاط اخلاقی شایع و نزج یافته در میان طیف‌های مختلف از «جامعه ایران» و در قالب نمادین «خانواده زهرا خانم» است. فلاکتی دامن‌گیر که در نهایت اسباب پی‌بردن «مام میهن» به فلاکت و بدبختی خود و فرجام مواجهه با «چاله قبری» درون خانه خود را رقم می‌زند!

حسین پورقادری

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: فیلم فلاکت مام میهن یوسف حاتمی کیا فیلم سینمایی شب طلایی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۳۱۹۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نجاتم دهید، دیگر به پایان خط رسیده‌ام!

به گزارش همشهری آنلاین، زن ۲۷ ساله در حالی که بیان می‌کرد دیگر به آخر خط رسیده‌ام، اشک‌ریزان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: آخرین فرزند خانواده‌ای ۸ نفره هستم. در یکی از شهرک‌های اطراف مشهد و در خانواده‌ای به دنیا آمدم که از نظر اجتماعی و اقتصادی وضعیت خوبی نداشتیم.

هنوز خردسال بودم که پدرم در یک سانحه رانندگی از دنیا رفت و روزهای سخت و تلخ زندگی ما شروع شد. از آن روز به بعد مادرم در زمین‌های کشاورزی کارگری می‌کرد و زمانی که خسته و کوفته به خانه می‌رسید باید امور خانه را هم انجام می‌داد.

مادرم اگرچه سعی می‌کرد چهره خود را شاد و خندان نشان دهد ولی من می‌دانستم که چه غوغایی در روح و روانش برپاست. در همین حال برادرانم ترک تحصیل کردند تا کمک‌خرج خانواده باشند ولی هرکدام از آن‌ها هم درگیر مشکلات و گرفتاری‌های شخصی خودشان شدند و مادرم همچنان کارگری می‌کرد.

من هم که به صورت مادرزادی و از ناحیه پا دچار معلولیت جسمی بودم، اعتماد به نفس پایینی داشتم و تلاش می‌کردم از چشم دوستان و نزدیکانم دور بمانم تا مورد تمسخر قرار نگیرم. این حقارت را کاملا در مدرسه با همه وجودم احساس می‌کردم و از نگاه‌های همکلاسی هایم زجر می‌کشیدم.

فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و... بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم

با این شرایط نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم. با آنکه در سن نوجوانی قرار داشتم و در رویاها و آرزوهای خودم به سر می‌بردم، راهی بازار کار شدم تا حداقل مخارج خودم را تامین کنم. این‌گونه بود که در یک لباس‌فروشی در اطراف میدان ۱۷ شهریور مشهد کاری پیدا کردم و به عنوان فروشنده مشغول کار شدم.

هنوز ۲ ماه از آغاز کارم نمی‌گذشت که با آرمان آشنا شدم. وقتی دیدم پسری نسبت به من مهر می‌ورزد و جملات زیبای عاشقانه بر زبان می‌راند، شیفته او شدم چراکه محبت‌ را در او جستجو می‌کردم و به چیز دیگری نمی‌اندیشیدم. وقتی دیدم او به من که دختری معلولم توجه می‌کند، همه وجودم لبریز از عاطفه شد.

چند سال بود که با آرمان ارتباط داشتم و بیشتر روزها را با او درپارک‌ها و سینماها قرار می‌گذاشتم. وقتی خانواده آرمان در جریان این عشق خیابانی قرار گرفتند، او را از خانه طرد کردند. آرمان هم که در یک فروشگاه شاگرد بود، خانه کوچکی را در حاشیه شهر اجاره کرد و ما با همه مخالفت‌ها با یکدیگر ازدواج کردیم. اگرچه نتوانستم مانند خیلی از دختران لباس عروسی بر تن کنم و با جشن و شادی پا به خانه بخت بگذارم، اما همین که ازدواج کرده بودم از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدم.

صاحبکارم چون به بهانه‌های مختلف به فروشگاه نمی‌رفتم، مرا اخراج کرد و من برای کمک به مخارج زندگی امور مربوط به نظافت ساختمان‌ها را انجام می‌دادم.

آرمان که مصرف تفریحی مواد مخدر و سیگار را از همان اوایل جوانی شروع کرده بود، خیلی زود و بر اثر معاشرت با دوستان ناباب در حاشیه شهر به یک معتاد حرفه‌ای تبدیل شد و مرا هم آلوده کرد. با آنکه پسرم تازه به دنیا آمده بود، هر چه دو نفری کار می‌کردیم باز هم نمی‌توانستیم هزینه‌های اعتیادمان را تامین کنیم.

وقتی به چشمان زیبای فرزندم نگاه می‌کردم از خودم متنفر می‌شدم که چرا نباید غذای مناسبی بخورم و فرزندم را این‌گونه ضعیف نبینم. خیلی دلم به حال نوزاد شیرخواره‌ام می‌سوخت به همین دلیل بارها تصمیم گرفتم از چنگ این هیولای سفید (شیشه) فرارکنم ولی مانند کبوتری خانگی دوباره بر بام مواد افیونی لانه می‌ساختم و روزهای نکبت‌بار را تکرار می‌کردم و نابودی آینده‌ام را به چشم می‌دیدم. این بود که به کلانتری آمدم تا شاید راهی برای نجات خودم بیابم.

با دستور ویژه سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) راهکارهای قانونی و اقدامات روان‎شناختی برای نجات زن جوان از منجلاب اعتیاد در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

کد خبر 850279 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم اعتیاد - مواد مخدر خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • ببینید | همه حسرت زندگی مرا می‌خورند اما نمی‌دانند من و خانواده‌ام چقدر سخت تلاش می‌کنیم
  • ببینید | همه حسرت زندگی مرا می خورند اما نمی دانند من و خانواده ام چقدر سخت تلاش می کنیم
  • حق پرستاری؛ چراغی که به خانه معلولان رواست
  • نجاتم دهید، دیگر به پایان خط رسیده‌ام!
  • روایت پری خانه ما از راز مادران چند شهید
  • تماس تلفنی هنیه با نخاله/تاکید بر عدم کوتاهی از خواسته‌های مقاومت
  • نگاهی به سنجه‌های ارزیابی عملکرد دستگاه‌های سیاست‌گذار در حوزه زنان و خانواده
  • آتش در خانواده نیکا شاکرمی
  • اعتراف روزنامه غربگرا: ایران  سه بر صفر از آمریکا جلو است
  • کشتارهای جدید اشغالگران در غزه با هدف قرار دادن ۱۱ خانه در رفح و یک مدرسه آنروا